محسن رضایی

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه ما نیاز به یک «نهضت کادرسازی» داریم، گفت: نهضت کادرسازی در دل نهضت عمل به «بیانیه‌ی گام دوم» شکل می‌گیرد.

به گزارش ایران‌پژواک رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه‌ی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربه‌ی ۴۰ ساله‌ی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریه‌ی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» به‌سوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.

به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در سلسله مطالب جدیدی به تبیین و تحلیل مبانی، جهت‌گیری‌ها و ابعاد گوناگون این بیانیه می‌پردازد. در گفت‌وگوی پیش‌رو، سردار سرلشکر پاسدار دکتر محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت‌وگویی تفصیلی به تحلیل کلانِ این بیانیه و ابعاد مختلف آن پرداخته است.

موضوعاتی چون: ابعاد اجتماعی و بین‌المللی صدور این بیانیه، عرصه‌ها و موضوعاتِ دارای اولویت در گام دوم انقلاب، نسبت بیانیه‌ی گام دوم انقلاب با اسنادبالادستی، چگونگی ایجاد تحول در اقتصاد ملی و مسئله‌ی کادرسازی و تربیت نسل جوان انقلابی در گام دوم انقلاب از جملات موضوعات خواندنی مطرح شده در این گفت‌وگو است:

نگاه و برداشت کلی شما در خصوص علت و زمان صدور «بیانیه‌ی گام دوم» و همچنین محتوای این بیانیه و اثرات اجتماعی صدور آن را چیست؟

از نظر من رهبر معظم انقلاب سه مسئولیت راهبردی، یعنی رهبری انقلاب، رهبری نظام و رهبری حکومت را در کشور دارند. رهبری حکومت یعنی ریاست بر سه قوه و هماهنگ کردن آنها و رهبری نظام یعنی رهبری حاکمیت است و رهبری انقلاب هم یعنی انقلابی که در ایران شروع شد و ادامه دارد. بنابراین ایشان برای این سه مسئولیت برنامه دارند و نمی‌شود که برنامه نداشته باشند چون هر سه مسئولیت به‌طور زنده و فعال بر عهده‌ی ایشان هست.

رهبر انقلاب با طرح «بیانیه‌ی گام دوم» اولاً خواستند بگویند که انقلاب ادامه دارد و ثانیاً من به‌عنوان رهبر انقلاب برای تداوم انقلاب برنامه دارم. همان‌طور که ایشان در بُعد حاکمیت و اداره‌ی کشور برنامه و رهنمود و خط‌مشی دارند برای انقلاب هم در قالب گام دوم برنامه دارند.

یک عده از اول انقلاب تا الان به‌دنبال دفن انقلاب بودند. اما ایشان با ارائه‌ی «بیانیه‌ی گام دوم» یک اقدام انقلابی انجام دادند که اولاً یک جان تازه‌ای فراتر از حکومت و حاکمیت به خود انقلاب داده شد و ثانیاً یک برنامه‌ای برای این احیا انجام دادند و در شرایط مناسبی هم این اقدام صورت گرفت. یعنی با گذشت چهل‌سال، انقلاب نیاز به یک افق و چشم‌اندازی داشت. چشم‌انداز انقلاب هم با چشم‌انداز حکومت متفاوت است. البته انقلاب، نظام و حکومت سه موضوع جدا از هم، اما به‌هم‌ پیوسته هستند که هرکدام چشم‌اندازی نیاز دارند. رهبر انقلاب هم در چلّه‌ی دوم انقلاب این چشم‌انداز را ترسیم کردند که قاعدتاً این چشم‌انداز از جنس «جامعه‌سازی» و «تمدن‌سازی» است.

در حقیقت ما وارد چلّه‌ی دومی شدیم که انقلاب وظیفه‌اش کمک به تحقق تمدن‌سازی و جامعه‌سازی به حاکمیت و حکومت است. یک انرژی انقلابی که می‌تواند گام‌های بعدی حاکمیت و حکومت را دربر بگیرد وگرنه خود حکومت و حاکمیت بدون یک انرژی انقلابی قادر نیستند که جامعه‌سازی و تمدن‌سازی کنند.

اگر به چلّه‌ی اول انقلاب نگاه کنیم می‌بینیم که دولت‌ها عمدتاً به کارهای روزمره و جاری خود پرداخته‌اند. حتی اگر افقی هم داشتند این افق‌ها بیشتر در رابطه با اداره‌ی کشور بود و برای بسط اقتدار و دامنه‌ی نفوذ ایران در داخل و خارج نبوده است. این انقلاب می‌تواند یک چنین انرژی‌ای را آزاد کند. بنابراین ما به شدت نیازمندیم که در چلّه‌ی دوم انقلاب این انرژی آزاد بشود و ایشان این افق را در بُعد تمدن‌سازی و جامعه‌سازی روشن کردند.

از نظر اجتماعی هم رهبر انقلاب زمان خوبی را برای این بیانیه انتخاب کردند. ما الان چلّه‌ی اول انقلاب را پشت سر گذاشتیم و از نظر اجتماعی چهل‌ساله‌های امروز کشور کسانی هستند که نه انقلاب و نه جنگ را دیده‌اند. سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا ما نمی‌خواهیم انقلاب را با نسل‌های بعدی که در انقلاب و جنگ نبودند تداوم بدهیم تا وارد یک فضای انقلابی بشوند؟ آیا ما باید نسل‌های بعدی را از آن فضای دهه‌ی اول انقلاب محروم کنیم؟ رهبر انقلاب در حال ایجاد یک فضای جدید انقلابی برای نسل‌های بعدی هستند که در درون انقلاب نبودند تا همچنان این نیروهای انقلابی در صحنه‌ی جامعه‌ی ما زایش داشته باشند و به‌وجود بیایند و از فضای انقلابی محروم نباشند.

پس از نظر اجتماعی هم جامعه‌ی ما نیازمند است که در تداوم انقلاب مشارکت داشته باشد. بالاخره جوان‌ها می‌گویند که ما چه گناهی کردیم که نمی‌توانیم مثل جوان‌های دهه‌ی اول انقلاب، انقلابی باشیم، ما یک فضا و یا یک حادثه‌ای می‌خواهیم که انرژی انقلابی‌مان را در آن آزاد کنیم و می‌خواهیم در متن این فضای انقلابی هم باشیم و نمی‌خواهیم در حاشیه‌ی اداره‌ی کشور، فضای انقلابی درست کنیم. پس از نظر اجتماعی هم جامعه‌ی ما نیازمند یک چنین فضایی است.

از نظر بین‌المللی هم همین‌طور است. انقلاب اسلامی ما سرآغاز یک عصر جدیدی است که رهبر انقلاب هم در بیانیه به آن اشاره کردند. انقلاب اسلامی امروز برای جهان و برای عصر جدید چه حرفی دارد؟ برای کشورهای اسلامی چه حرفی دارد؟ برای خارج از جهان اسلام چه حرفی دارد؟ نمی‌شود که ایشان گام انقلابی برندارند و انقلاب اسلامی را سرآغاز یک عصر جدیدی بنامند. پس انقلاب باید برای امروز بشریت هم حرف داشته باشد. کمااینکه در نامه‌هایی که ایشان برای جوانان اروپا و غرب نوشتند، در حقیقت تلاش می‌کنند که بگویند انقلاب به‌عنوان سرآغازِ عصر جدید برای دیگرانی هم که خارج از محدوده‌ی ایران و یا منطقه هستند پیام دارد. بنابراین از نظر بین‌المللی و فضای جهانی به این جهت مناسبت خوبی داشته است که تحولات ضد سرمایه‌داری و ضد دموکراسی فاسد در فرانسه، آمریکا و اروپا شروع شده است و مردم جهان منتظر شنیدن حرف‌های جدیدی هستند.

در این شرایط انتشار این بیانیه خیلی به موقع بود. «بیانیه‌ی گام دوم» در رابطه با جبهه‌ی مقاومت هم مؤثر بود. مأموریت جبهه‌ی مقاومت تنها نابود کردن بعثی‌ها و داعشی‌ها از منطقه نیست، بلکه ملت‌سازی و دولت‌سازی در عراق، سوریه و یمن است و ملت‌سازی و دولت‌سازی در این کشورها بدون رهنمود انقلابی در گام دوم امکان‌پذیر نیست.

اما نکته‌ای که من می‌خواهم در اینجا به آن تأکید کنم این است که ما باید به این بیانیه نگاه انقلابی داشته باشیم نه نگاه حکومتی و حاکمیتی. ما باید به رهبر انقلاب به‌عنوان رهبری در کنار رهبریتِ نظام و رهبریت حکومت نگاه کنیم. آن موقع می‌توانیم یک بستر مناسب برای این بیانیه درست کنیم. لذا جایگاه این بیانیه عمدتاً در مردم است و جامعه و مردم مخاطب‌اند. اما به این معنا نیست که ما دولت، مجلس و قوه‌ی قضائیه را جدا کنیم و اگر جدا بشود تعارض به‌وجود می‌آید. دلیلش هم این است که فضایی که «بیانیه‌ی گام دوم» در جامعه درست می‌کند، باید در اداره‌ی کشور سرریز شود. انرژی که در اینجا آزاد می‌شود باید دولت و مجلس را متحول کند. بنابراین دولت، مجلس، قوه‌ی قضائیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیروهای مسلح هم باید برنامه‌ای برای این موضوع داشته باشند و از انرژی‌ای که در جامعه آزاد می‌شود بهره‌برداری کنند.

بنابراین ما باید «بیانیه‌ی گام دوم» را در دو قسمت به‌صورت هماهنگ پیگیری کنیم: اول اینکه دستگاه‌های حکومتی به وظایف‌شان عمل کنند و دوم اینکه باید در جامعه اتفاقی بیفتد. خود «بیانیه‌ی گام دوم» باید یک انقلابی مکمل انقلاب قبلی درست کند و ماهیت، رویکرد و بینش‌های آن باید انقلابی و مکمل انقلاب اول باشد.

انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷، انقلاب جامعی بود که اولین گام آن بالفعل شد ولی چندین گام دیگر در دل این انقلاب به‌صورت بالقوه وجود دارد. فعلاً یک گام آن تحقق پیدا کرده و بیانیه‌ی گام دوم بخش‌های دیگری از همان انقلاب جامعی است که شروع شده و باید پیاده شود.

رهبر انقلاب ملت ایران را یک ملت قدرتمند و قوی می‌دانند. در بیانیه هم می‌فرمایند که این انقلاب برکاتی از جمله عزت نفس، اتکای به توان داخلی و پیشرفت متکی به روحیه‌ی ما می‌توانیم داشته است. ارزیابی شما از کارنامه‌ی انقلاب و توان آن در غلبه‌ی بر عقب‌ماندگی‌های تاریخی ایران چیست؟
مسأله‌ی اصلی این است که ما باید پیشرفت‌هایی که انقلاب موجب آن شده است را از موانعی که نگذاشتند انقلاب پیشرفت کند جدا کنیم. اگر این مرز را تفکیک نکنیم، به درستی نمی‌توانیم به جامعه شرح بدهیم که انقلاب چه کارهای بزرگی را انجام داده است. واقعاً انقلاب کارهای معجزه‌آسایی را رقم زده است و مردم زمانی می‌توانند این کارها را ببینند که ما پیشرفت‌ها را از موانع تفکیک کنیم. مرزی که من تعیین می‌کنم، مرز بینِ «سیاست و زندگی مردم» است. یعنی انقلاب در حوزه‌ی سیاست مثل دفاع، امنیت و سیاست خارجی یک انقلاب عظیمی به پا کرده است. به‌طوری‌که ما اولین کشور جهان سومی در چند قرن اخیر هستیم که قدرت‌های بزرگ بین‌المللی با ما جلسه می‌گذارند و در یک سطح برابری ما با آنها حرف می‌زنیم.

وضعیت و جایگاه ما در مسأله‌ی دفاعی هم به‌گونه‌ای است که می‌توانیم با بزرگ‌ترین قدرت جهان مقابله کنیم و پاسخ قابل توجهی به آن بدهیم، بدون اینکه به کشوری متکی بشویم. در زمینه‌ی امنیت هم ما قوی‌ترین امنیت جهان را درست کردیم که می‌توانیم بزرگ‌ترین تروریست‌های عالم را نابود کنیم. پس در سیاست خارجی، در دفاعی، در امنیت پیشرفت‌های بسیار عظیمی کرده‌ایم. اما در اقتصاد درست است که نسبت به گذشته‌ی خودمان پیشرفت زیادی کردیم و اصلاً قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست ولی وقتی وضعیت الان اقتصادی را با پیشرفت‌های دفاعی، امنیتی و سیاسی‌مان مقایسه می‌کنیم، به یک شکاف خیلی عظیمی برخورد می‌کنیم.

با اینکه مردم از سیاست خارجی، از امنیت و از دفاع ما راضی‌اند ولی با این همه پیشرفت در اقتصاد، از آن راضی نیستند. چون انقلاب به اندازه‌ای که در مسائل دیگر ورود کرده، به این قسمت به‌خوبی ورود نکرده است. انقلاب و نیروهای انقلابی در این حوزه وارد شدند اما موانع و مزاحمت‌های بیگانگان و گره‌هایی که از قدیم قبل از انقلاب در اقتصاد، در فرهنگ، در دانشگاه، در آموزش‌وپرورش بوده است، این اجازه را نداده که انقلاب به اندازه‌ی دفاع، امنیت و سیاست ورود پیدا کند.

وقتی می‌گوییم انقلاب ورود پیدا نکرده، یعنی ارزش‌های انقلابی وارد اقتصاد، آموزش‌وپرورش، آموزش عالی، معماری و شهرسازی ایران، محیط‌زیست، صنعت، کشاورزی و تجارت نشده است. دلیلش هم این است که ما اینجا در مبارزه هستیم. مبارزه‌ی ما در سیاست، امنیت و دفاع در ساحل مدیترانه است. اما مبارزه‌ی ما در مسائل اقتصادی و فرهنگی در داخل کشور است. مبارزه در داخل و در خارج، سنجشی برای انقلاب است که در چه زمینه‌هایی و به چه میزان پیشرفت کرده است.

دلیل اینکه می‌گویم پیشرفت انقلاب در حوزه‌ی اقتصاد کم است، به‌خاطر این است که ما هنوز در کشاورزی و صنعت مشکل داریم. اگر زمانی انقلاب کاملاً وارد اقتصاد، صنعت و کشاورزی شود، روزانه باید یک میلیون نفت وارد کشور بکنیم. حتی یک قطره نفت هم نمی‌توانیم صادر بکنیم. یک چنین تحول بزرگی به‌وجود می‌آید. هیچ‌وقت هم ناراحت نخواهیم شد که نفت ما را تحریم کنند، چون دیگر لزومی ندارد که نفت‌مان را بفروشیم، بلکه خودمان همه‌ی نفت‌مان را تبدیل به صنعت و تبدیل به کالاهایی می‌کنیم که از صادرات آنها میلیاردها دلار ارز وارد کشور خواهیم کرد.

پس پیشرفت‌های انقلاب در یک حوزه‌هایی واقعاً معجزه‌آسا بوده، اما در بعضی از حوزه‌های دیگر پیشرفت ما محدود بوده است. اکثر توصیه‌های هفت‌گانه‌ی آقا هم پیرامون همین قسمتی است که انقلاب متوقف شده و یا آن را متوقف نگه می‌دارند و یا کُند می‌کنند و «بیانیه‌ی گام دوم» هم بر روی همین کُند بودن تأکید دارد. حُسن این تأکیدات رهبر انقلاب بر روی مواضعی که ما در داخل مشکل داریم و می‌تواند به پشتیبانی امنیت و دفاع ما کشیده شود این است که ما در اقتصاد، در علم و در فناوری اگر پیشرفت‌های بزرگی انجام دهیم، امکان صدور انقلاب بیشتر است. چون ما در بُعد دفاعی و امنیتی فقط در کشوری می‌توانیم وارد بشویم که آن کشور از ما تقاضا کند. اما ورود انقلاب به مسأله‌ی علم و فناوری و اقتصاد، می‌تواند ده‌ها برابر بیشتر از اقدام امنیتی و دفاعی باشد. آمریکایی‌ها چگونه در سایر کشورها نفوذ پیدا کردند؟ چین الان چگونه در حال نفوذ است؟

تأکید «بیانیه‌ی گام دوم» بر روی علم و فناوری و اقتصاد است و ما باید دو کار در این زمینه انجام دهیم. گام اول، دستاوردهای سیاسی، دفاعی و امنیتی‌مان را کامل‌تر کنیم و در زمانی‌که در سوریه و سایر کشورها به امنیت آنجا کمک می‌کنیم تجارت و علم و فناوری و تکنولوژی خود را هم به آن کشورها صادر کنیم که این باعث می‌شود آنها کاملاً از آمریکا و سایر کشورها مستقل شوند و روی پای خودشان بایستند و یک امت واحده‌ای را درست کنند. گام دوم هم اینکه پیشرفت ما در زمینه‌های علمی، فناوری و اقتصادی که آقا بر روی اینها تأکید دارند، می‌تواند اقتصاد اسلامی و علم و فناوری اسلامی را به کشورهای خارج از حوزه‌ی اسلامی هم صادر کند. لذا صدور گام دوم انقلاب بیش از صدور گام اول انقلاب می‌تواند آثار خودش را داشته باشد.

در زمینه‌ی تحقق بیانیه به دو بخش، یعنی جامعه و حکومت اشاره کردید. اگر ما بخش دوم را دستگاه‌ها و نهادها بدانیم، در چهل سال اول انقلاب با حجم عظیمی از قوانین، سیاست‌ها، سند چشم انداز و الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی مواجه بوده‌ایم. به‌نظر شما نسبتِ «بیانیه‌ی گام دوم» با «اسناد بالادستی» در راستای تحقق این بیانیه چگونه است؟

این سؤال مهمی است. انقلاب همیشه از جامعه شروع می‌شود و آغازگر آن هم مردم‌اند. اگر از حکومت شروع شود، نمی‌توان اسم آن را انقلاب گذاشت. شروع هر تحول و هر انقلابی از درون مردم و جامعه است. منتها انقلاب اگر نتواند حاکمیت و حکمرانی را تغییر دهد از درون نابود می‌شود و یک دوگانگی در جامعه شکل می‌گیرد. مُدل حکومت یک طرف و مردم در طرف دیگر، مدلی است که الان دارند علیه ما درست می‌کنند ولی ما می‌گوییم که از درون انقلاب، باید انقلاب شود. بنابراین دو گزینه یعنی «انقلاب علیه انقلاب» و «انقلاب در درون انقلاب» در جامعه‌ی ما مطرح است.

آنهایی که می‌گویند «انقلاب علیه انقلاب»، به‌دنبال براندازی کل نظام هستند و می‌گویند ایران عقب‌مانده است و ما باید علم و تکنولوژی و سرمایه را از خارج بیاوریم تا ایران پیشرفت کند. ترامپ هم می‌گوید من دلم می‌سوزد که ایران عقب‌افتاده است، اما نمی‌گوید ما در این عقب‌ماندگی نقش اصلی را داشته‌ایم. آنها مصداق «کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِل» و مانع پیشرفت ما هستند و می‌خواهند از درون جامعه‌ی ما یک انقلاب علیه انقلاب ایجاد کنند. اما نظام به‌دنبال این است که یک تحول و جنبشی در درون خود انقلاب ایجاد بکند تا نیمه‌ی دوم انقلاب کامل شود.

مسأله‌ی «بیانیه‌ی گام دوم» مردم هستند. اما مردم باید آغازگر تحول و جنبشی باشند تا جامعه آرایش اسلامی- ایرانی بگیرد. یعنی دانشگاه ما، اقتصاد ما، آموزش‌وپرورش ما، نهادهای مختلف مدنی ما اسلامی- ایرانی شوند تا در نتیجه جامعه به جامعه‌ی اسلامی تبدیل شود. از طرف دیگر انرژی‌ای که در اینجا آزاد می‌شود باید وارد بروکراسی کشور بشود و بروکراسی کشور را تغییر بدهد و نظام اداری ایران را عوض کند. قبلاً انقلاب در حاکمیت صورت گرفته و قانون اساسی و نظام امنیتی و سرحدات مرزی ما شکل گرفته است و این تحول مکمل آن است. ولی آنهایی که می‌خواهند علیه این حوزه تحول ایجاد کنند، درواقع همان ضد انقلاب‌های خارج‌نشینی هستند که به‌دنبال نابودی و تغییر حاکمیت‌اند.

آرایش اداری و اجتماعی کشور در اثر «بیانیه‌ی گام دوم» باید عوض شود. این نمی‌تواند با مسائل بالادستی همچون «سیاست‌های کلان» و یا «الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی» بی‌ارتباط باشد و «بیانیه‌ی گام دوم» یک ارتباط بسیار مستقیمی هم با الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی دارد. یعنی سیاست‌های کلی اگر با «بیانیه‌ی گام دوم» هماهنگ نباشد بر روی قانون‌گذاری و اجرا و برنامه‌ی دولت اثر نخواهد داشت.

بنابر این ما باید «بیانیه‌ی گام دوم» و سیاست‌های کلی و الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی را با هم ببینیم. آن موقع است که می‌توانیم بیانیه‌ی گام دوم را به حوزه‌ی حکومت، دولت و قانون‌گذاری وارد کنیم. بنابراین عده‌ای نباید بگویند که چون مردمی هست، حکومت با آن کاری ندارد. پس مسأله‌ی ارتباط اسناد بالادستی با «بیانیه‌ی گام دوم» بسیار مهم است و در حقیقت «بیانیه‌ی گام دوم» از طریق اسناد بالادستی می‌تواند وارد قوه‌ی مقننه بشود. در رابطه با خود مجمع تشخیص مصلحت هم ما الان در حال آماده‌سازی ارتباط این مواد با سیاست‌های کلی هستیم، یعنی سیاست‌های کلی که می‌خواهیم به آقا پیشنهاد بدهیم، بایستی متأثر از «بیانیه‌ی گام دوم» باشد.

در حقیقت «بیانیه‌ی گام دوم» یک طرح کلی انقلابی است که هم جامعه و هم دستگاه‌های حکومتی را تحت‌تأثیر خودش قرار می‌دهد. منتها دستگاه‌های حکومتی اگر از طریق اسناد بالادستی تحت تأثیر قرار بگیرند یک یکپارچگی جنبشی در جامعه به‌وجود می‌آید و اصلاحاتی که در دولت صورت می‌گیرد، یکپارچه‌تر و هماهنگ‌تر می‌شود. بنابراین ممکن است بگوییم که قوای سه‌گانه نباید مستقلاً در رابطه با بیانیه‌ی گام دوم کاری کنند، اما در رابطه با مجمع تشخیص یا جاهایی که بالادستی‌اند نمی‌توانیم به اینها بگوییم شما حکومتی هستید و این مردمی هست؛ نه این یک «طرحِ کلان انقلابی» است.

یکی از محورهای اصلی بیانیه بحث اقتصاد مقاومتی است. شما بر اساس «بیانیه‌ی گام دوم» راه بُرون‌رفت از ناکارآمدی‌ها و مشکلات فعلی در این حوزه را چگونه تحلیل می‌کنید؟

رهبر معظم انقلاب به‌خوبی به علل مشکلات اقتصادی اشاره کرده‌اند. من هم کاملاً تحلیل کارشناسانه‌ی ایشان را قبول دارم. رهبر انقلاب مشکلات را به دو دسته‌ی «ساختاری» و «مدیریتی» تقسیم‌بندی می‌کنند و اقتصاد را گرفتار دو چالش می‌دانند. یکی چالش‌های بیرونی مثل تحریم‌های اقتصادی، فشارهای آمریکا و مانع‌تراشی در تجارت و در همکاری‌های بین‌المللی ما و دیگری چالش‌های درونی است. اما ایشان چالش درونی را مهم‌تر می‌دانند و چالش درونی را هم به چالش ساختاری و ضعف‌های مدیریتی تقسیم‌بندی می‌کنند.

بنابراین راهکاری که می‌توانیم برای اقتصاد بیان کنیم این است که اگر ما بخواهیم از نظر ساختاری و مدیریتی مسأله‌ی اقتصاد را حل کنیم، اولین کار «توزیعِ اختیارات از مرکز به پیرامون کشور» است؛ یعنی اختیارات متمرکزی که همه‌ی استان‌ها مسلوب‌الاختیار شدند و این اختیارات به وزارتخانه‌ها داده شده است و وزارتخانه‌ها هم با یکدیگر هماهنگ نیستند.

مثلاً وزارت جهاد یک تصمیمی برای کشاورزی می‌گیرد. وزارت صنایع برای صنایع کشاورزی یک تصمیمی می‌گیرد و بعد وزارت کشور برای دهداری‌ها یک تصمیمی می‌گیرد. لذا کسی که در روستا زندگی می‌کند با چندین سازمان سروکار دارد که هیچ هماهنگی هم بین اینها نیست. الان مردم گرفتار این تصمیمات متناقض و متعارضی هستند که در شهرها و یا در روستاهایشان صورت می‌گیرد. خب اینها چگونه می‌توانند زندگی‌شان را برنامه‌ریزی کنند. پس باید مسأله‌ی ساختاری را از اینجا حل کرد و اختیارات اقتصادی را از مرکز بگیریم و به استان‌ها بدهیم تا مردم صاحب اختیار شوند.

تا زمانی‌که ما به مردم اختیار و مسئولیت ندهیم، نمی‌توانیم از اقتصاد مردمی حرفی بزنیم. مردمی کردن اقتصاد، یعنی اینکه ما به مردم مسئولیت بدهیم. اگر ما به مردم مسئولیت دادیم اما اختیار ندادیم، عملاً کاری صورت نمی‌گیرد. سیاست‌های اصل ۴۴ هم بر همین اساس است. اما نظام این مسئولیت‌ها را به مردم داده است و به دولت هم گفته که باید به مردم اختیار بدهید ولی اختیار نمی‌دهند. یعنی وزارتخانه‌ها اختیاراتی را که باید به مردم بدهند در اختیار خودشان گرفته‌اند. معنای تحول ساختاری هم این است که ما باید کل وزارتخانه‌ها را تبدیل به «نهادهای سیاستگذار» کنیم و اختیارات آنها را به استان‌ها بدهیم تا مردم یک ترکیب جدیدی درست کنند.

ضعف مدیریتی هم امکان ندارد حل بشود مگر اینکه «مدیریت جهادی» در اقتصاد شکل بگیرد. مدیریت جهادی باید وارد اقتصاد شود. رهبر انقلاب در پنج مورد کلید مشکلات کشور را مدیریت دانسته‌اند و راه‌حل‌شان هم مدیریت جهادی است. تقریباً می‌توان گفت نود درصد عللی را که آقا در رابطه با عقب‌ماندگی‌ها و ضعف‌ها اشاره کرده‌اند، ریشه‌ی مدیریتی دارد و خودشان هم پاسخ دادند که هر جا مدیریت جهادی بوده، مسأله را حل‌وفصل کرده است. پس مسأله‌ی دوم اقتصاد، مسأله‌ی مدیریتی است.

اگر بخواهیم ایده‌ای ناشی از تجربه‌ی گذشته‌ی خودمان برای تحول ساختاری در مدیریتِ اقتصاد ارائه کنیم، می‌تواند همان تجربه‌ای باشد که ما در انقلاب و دفاع مقدس داشتیم. یعنی ما در دفاع مقدس و انقلاب به مردم اعتماد کردیم و مدیریت‌های محلی درست شد. در اقتصاد هم می‌توانیم به‌همین صورت این کار را دنبال کنیم. اما ما نمی‌توانیم اسم آن را «فدرالیسم» بگذاریم، من قبلاً به آن «فدرالیسم» می‌گفتم، ولی الان «ایالت‌های اقتصادی» می‌گویم. ایالت‌های اقتصادی در کشور درست کنیم که مردم هم درگیر آن شوند. یعنی به‌جای اینکه مردم بگویند چرا تورم شد، و یا چرا دولت به ما یارانه نمی‌دهد، بالعکس این مسائل را از خودشان مطالبه کنند و یک رقابت مثبت در درون جامعه درست کنیم. لذا اگر می‌خواهیم ضعف مدیریتی و اشکالات ساختاری را حل کنیم باید به مردم اختیار بدهیم و مدیریت جهادی در رأس کار قرار بگیرد.

رهبر انقلاب در دیدار رمضانی سال ۹۸ با دانشجویان به نقش و اهمیت «حلقه‌های میانی» یعنی تشکل‌های دانشجویی، گروه‌های جهادی، بسیج و… اشاره کردند و فرمودند که اینها باید گام دوم را جلو ببرند و پس از مدتی هم همین جوانان در مدیریت قرار بگیرند. نقش حلقه‌های میانی در تحقق گام دوم چگونه است؟ و الزامات کادرسازی و تربیت نیروهای جوان در چارچوب منظومه‌ی ارزشیِ انقلاب برای تحقق بیانیه چیست؟

این موضوع از محوری‌ترین مباحثِ «بیانیه‌ی گام دوم» و البته تنها راه نجات اقتصاد کشور است. در حقیقت ما داریم با یک عقب‌ماندگی تاریخی بر روی این مسأله سرمایه‌گذاری می‌کنیم و به موقع هم به این مسأله ورود نکردیم. نسل اول و دوم همه بالای شصت سال هستند و فرصت بسیار کمی باقی‌مانده تا تجارب و مسئولیت‌ها را به نسل‌های بعدی انتقال بدهیم. عدم انتقال به‌موقع قدرت مثل همین جریان حاشیه‌نشینی است. همان علتی که حاشیه‌نشینی را به‌وجود آورده، همان علت هم باعث شده که نسل‌های جوان به‌موقع وارد اداره‌ی کشور نشوند و آن علت «روزمرگی کشور» بود.

اما «بیانیه‌ی گام دوم» یک نگاه بلندمدت را مطرح کرده‌اند. نسل‌های جوان با توجه به زمان کمی که در اختیارشان هست باید جایگزین شوند. البته در اینجا دو نکته‌ی مهم وجود دارد. اول اینکه نسل اول و دوم نه تنها بپذیرند بلکه کمک و تسهیل کنند و شرایط را برای انتقال مسئولیت فراهم کنند و دوم اینکه نسل جوان باید خودش را آماده‌ی این کار کند. یعنی صرف جوان بودن ملاک نیست، چون ممکن است آسیب‌ها و لطمه‌هایی به کشور از نظر حیثیتی وارد بشود. پس نسل سوم و چهارم باید خودشان را آماده کنند و ظرفیت معنوی و مسئولیت‌پذیری را در خودشان به‌وجود بیاورند و باید برای ادای دین و احقاقِ حق مردم و اسلامی کردن کشور تا مرز شهادت خودشان را آماده کنند.

مسأله‌ی بعد این است که نسل سوم و چهارم باید در کوران سختی‌ها رشد و پیشرفت کنند، یعنی نباید منتظر فرش قرمز باشند. بلکه در قالب گروه‌های جهادی از حاشیه‌ی شهرها و روستاها شروع کنند و یتیم‌نوازی و خدمت کردن به مردم را یاد بگیرند.

نسل سوم و چهارم باید در جریان کار جهادی و انقلابی به‌خودشان سختی‌هایی بدهند و رشد کنند. بنابراین نسل سوم و چهارم باید سیر تکاملی را در کوران حوادث و مشکلات و سختی‌ها طی کند. ما هم باید یک برنامه‌ی اجرایی و عملیاتی برای اینها ترسیم کنیم تا از یک سطحی شروع به پیشرفت کنند. البته رشد و پیشرفت نسل سوم و چهارم از جایگاه پایین به بالا نباید در چارچوب بروکراسی تعریف شود بلکه این مسیر باید در چارچوب و ضوابط انقلابی تعریف شود. یعنی ما نباید ضوابط بروکراسی را بر سر راه کسانی قرار بدهیم که واقعاً می‌توانند با فضیلت و شایسته‌سالاری خودشان پیشرفت کنند و به جایگاه‌های بالا برسند.

نکته‌ی بعدی این است که تجارب گذشته باید به نسل جدید منتقل شود، نه اینکه خودشان از صفر شروع کنند. تجاربی که یک‌بار تکرار شده و هیچ تجربه‌ای بدون شکست و هزینه حاصل نمی‌شود. حالا اگر همان شکست‌ها و هزینه‌ها را دوباره نسل سوم و چهار تکرار کنند، چقدر باید کشور هزینه بدهد و ما دوباره باید از صفر شروع کنیم. بنابراین انتقال تجارب خیلی مهم است. لذا برای انتقال تجارب نسل اول و دوم، باید یک ترکیبی در گام دوم انقلاب به‌وجود بیاید. این ترکیب هم همان حلقه‌های میانی است که آقا فرمودند این حلقه‌های میانی باید درست شود. نسل سوم و چهارم به‌صورت فردی نمی‌تواند این مسیر را ادامه دهد. بنابر این باید حلقه‌های میانی به شکل گروه‌های جهادی، گروه‌های علمیِ جهادی، گروه‌های فن‌آورانه‌ی جهادی، گروه‌های سیاسیِ انقلابی و جهادی برای شرکت در انتخابات، گروه‌های اقتصادی، گروه‌های کشاورزی و صنعتی و خدماتی و گروه‌های خیریه‌ای با هویت جهادی ناظر بر تحقق «بیانیه‌ی گام دوم» ایجاد شود. بنابراین ما نیاز به یک «نهضت کادرسازی» داریم منتها نهضت کادرسازی در دل نهضت عمل به «بیانیه‌ی گام دوم» شکل می‌گیرد. اینها جدای از همدیگر نیستند. یعنی ما باید یک جریانی را به‌وجود بیاوریم که هم ظرفیت کادرسازی و هم عمل به «بیانیه‌ی گام دوم» انقلاب را داشته باشد.

من به دوستان می‌گویم که همیشه متن بیانیه در جیبتان باشد و هر روز به آن نگاه کنید. چون من هر بار که به این بیانیه مراجعه می‌کنم، نکته‌ی جدیدی می‌فهمم. در واقع تعلق انقلابی باید شکل بگیرد و تبدیل به یک جریان انقلابی، یک جهاد، یک جنبش و یک نهضت شود وگرنه با این کارهای اداری و روزمره درست نمی‌شود. جریان انقلابی هم باید داوطلبانه و خودجوش باشد و به آقا وصل شود و بتواند هوادارانی در بدنه‌ی جامعه، در دانشگاه‌ها و در جاهای مختلف پیدا کند و تبدیل به یک جریان جهادی بشود.

مسأله‌ی دیگر هم این است که ما باید نحوه‌ی آموزش‌دهی را در سطح عالی، راهبردی، دکترا، کارشناسی‌ارشد و کارشناسی درست کنیم. منظور من در قالب دانشگاه‌ها نیست.

می‌توانیم اسم آن را آموزش مدیریت‌های جهادی یا راهبردی جهادی بگذاریم. آموزش مدیریت‌های جهادی باید نیروهایی را تربیت کند که این نیروها بتوانند هم در صحنه‌ی عملیاتی در منطقه و هم در روستاها ایفای نقش کنند. یعنی باید یک دوره‌ی تربیتی-آموزشی درست کنیم که هم جنبه‌ی نظری و هم جنبه‌ی عملی به اینها منتقل شود و بعد از آموزش و شناسایی به آنها کمک بشود که به دولت بروند. در حقیقت نکته‌ی من کادرسازی نیرویِ تربیتی- آموزشی است.

منظورم کانال انتخابات و سیستم دموکراسی نیست، این سر جای خودش باشد و هر کسی هم که می‌خواهد رئیس‌جمهور بشود ولی نیروهایی که تربیت می‌شوند باید به مجلس و دولت بروند. بنابراین اقدامی که در گام دوم بسیار مهم و راهبردی است، کادرسازی از صفر تا احراز مسئولیت است. یعنی شناسایی نیروها در پایگاه‌های بسیج و جاهای مختلف و برگزاری دوره‌ی تربیتی- آموزشی. باید چنین مدلی در کنار نهضت و جریان‌سازی درست کنیم.

اگر نکته‌ی پایانی‌ای در انتهای این گفتگو دارید بفرمایید.

بیانیه دو پشتیبان می‌خواهد. پشتیبان اول خود «بیانات رهبر معظم انقلاب» بعد از انتشار بیانیه است. چون نمی‌توانیم بگوییم که ایشان یک بیانیه‌ای را صادر کرده ولی خودش خارج از آن است. اگر رهبر انقلاب در درون گام دوم است، پس بیانات ایشان به‌عنوان پشتیبان بیانیه خواهد بود که جنبه‌ی تفسیری، راهبردی و یا عملیاتی دارد.

اقدامات رهبر انقلاب را هم باید تفکیک کرد. یکی اقدامات روزمره و جاری است و دیگری اقدامات انقلابی ایشان که در درون گام دوم انقلاب وجود دارد. بنابراین باید پیوست‌هایی داشته باشد. مهم‌ترین پیوست آن هم بیانات ایشان در رابطه با مردم قم است که به آمریکا و سیلی زدن به او اشاره کردند. اما مسأله‌ی اصلی این است که ایشان نحوه‌ی مبارزه با آمریکا و چگونگی ادامه‌ی آن را توضیح دادند. این از مهم‌ترین نکاتی است که در حقیقت به این بیانیه پیوست می‌شود که آن را تفسیر می‌کند و زیرساخت آن را درست می‌کند و ممکن است راهبردی برای بیانیه باشد.

پشتیبان دوم بیانیه هم «نظریاتِ علمی بنیادین» هستند. ما برای اینکه اقتصاد را درست کنیم و سرمایه‌داری هم نباشیم، همانگونه که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند، نیاز به نظریات علمی بنیادین داریم. مثلاً ما باید نظریه‌ی اقتصاد اسلامی را حل کنیم. ما باید در اقتصاد اسلامی نظریه‌ی عدالت را حل کنیم.

بر اساس بیانیه‌ی گام دوم که انقلاب سرآغاز یک عصر جدیدی هست، ما باید تعریف روشنی از انسان پیدا کنیم. بنابراین نظریات علمی بنیادین به‌عنوان سند پشتیبان برای گام دوم باید برخواسته از نظرات حضرت امام رحمه‌الله‌علیه و رهبر انقلاب مثل نظریه‌ی جمهوری اسلامی باشد که آقا چندین بار این خاطره را برای من تعریف کردند که "من از امام سؤال کردم که شما چگونه به مفهوم جمهوری اسلامی رسیدید و چگونه مردم‌سالاری در ذهن‌تان شکل گرفت. امام به من فرمودند که ما به تکلیف‌مان عمل کردیم و در عمل به جمهوری اسلامی رسیدیم. " خود جمهوری اسلامی یا نظریه‌ی ولایت فقیه سنگ بنای نظریات هستند.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =

پربازدیدها

آخرین اخبار داخلی