به گزارش ایران پژواک، اقدامات امیرکبیر برای رونق تولید ملی در حوزه کشاورزی سراسر ایران را در بر میگرفت؛ از کشاورزان حمایت قانونی کرد و کارشان را تسهیل کرد و برای تخریب محصولات کشاورزی مجازات سنگین گذاشت و آب تأمین کرد و «با ساخت سد عظیم نادری بر روی رودخانه کرخه، بازسازی پل بزرگ شوشتر و بازکردن هفت چشمه آن، ساخت سدی بزرگ بر روی گرگانرود، بازسازی قنوات یزد و به پایان رساندن انتقال آب رود کرج به تهران، کشاورزی را رونق و توسعه داد. میرزا با توجه به کشت محصولات جدید و ترویج کشت نیشکر مرغوب در خوزستان و مازندران در سطح وسیع ملی به ایجاد اشتغال در بخش کشاورزی نیز کمک زیادی کرد».
عجیب آنکه برای محصولات کشاورزی، صنایع تکمیلی هم تدارک دید و یک نمونهاش کارخانه شکر و قندسازی در مازندران که «شکرهای تصفیه شده در این کارخانه با شکر هندوستان قابل رقابت بود» و حتی «قند و نبات و شکر که حاجی یعقوبعلی از کارخانه شکرریزی مازندران از شکر همان ولایت به عمل میآورد، هیچ تفاوت با قند روسی ندارد».
«مجمعالصنایع» دوره قاجار
امیرکبیر در حوزه صنعت معتقد بود که «ایران نباید بازار کالای خارجی باشد» و در دوره صدارت ۳۹ ماههاش گروهگروه افراد مستعد و صاحبفن را میفرستاد که بروند و صنعتگری نوین را یاد بگیرند و تاریخ گواهی میدهد: «عده زیادی از خبرگان و استادکاران را برای آشنایی با فنون و صنایع جدید به مسکو و پطرزبورگ فرستاد. اینها پساز بازگشت به ایران... بلورسازی تهران و کارگاههای چدنریزی و نساجی را در ساری به وجود آوردند» و دیگر اینکه: «میرزا تقیخان بهمنظور بسط صنایع، سرمایه کافی در اختیار اهل فن گذاشت و کارخانجات شکرریزی در ساری و ریسمانریسی و چلواربافی در تھران و حریربافی در کاشان و سماورسازی و کالسکهسازی در اصفھان و تھران تأسیس کرد».
امیرکبیر یک مرکز حرفهآموزی با نام «مجمعالصنایع» هم در تهران تدارک دید که برای آموزش و ترویج فنون و هنرهای دستی و ظریف بود و «در غرب سبزهمیدان که بعدها به بازار توتونفروشها معروف شد با ۱۳۴ استاد و ۹۵ شاگرد افتتاح شد و حجرههایی از قبیل کالسکهسازی، ساعتسازی، تفنگسازی، زرکشی و زردوزی، خیاطی، ملیلهسازی... و نقاشی داشت».
آهن گیلان و مازندران، بهتر از آهن حاجیترخان!
امیرکبیر در روزنامه «وقایعاتفاقیه» به همگان خبر داده بود که هر کسی کار بدیعی در صنعت انجام بدهد پاداش میگیرد؛ «مکنون خاطر دولت آن است که عموم ارباب حرفه و صنعت در شغل و کسب خود ترقی داشته باشند و هریک که صنایع بدیعه که به کار آید، احداث کند، مورد نوازش و التفات واقع میشوند».
جالب اینکه حق انحصار و امتیاز را برای کارآفرینان و مبتکران رعایت میکرد و قانون گذاشته بود که هر کسی صنعتی تازه ابتکار کند تا ۵ سال انحصار تولید آن را به دست میآورد و هر کسی معدنی بیابد و آن را استخراج کند تا ۵ سال از مالیات معاف است. و اینطوری بود که: «میرزا آقاسیخان معدن مس و آهن قراچهداغ را بهراهانداخت و در وهله اول هشت خروار مس خالص تولید کرد. آهن ماسوله گیلان توسط استاد فتحالله بهدستآمد. از معدن نائیج مازندران آهن استخراج شد. ماده قطران که در توپخانه مصرف داشت و از قفقاز میآوردند در رحمتآباد گیلان خوب و زیاد از قدر کفایت ساختند. به تصدیق اهل فن آهن ماسوله و نائیج در نرمی و چکشگیری بر آهن حاجیترخان [بندری در روسیه] امتیاز داشت. مقرر شد بر میزان تولید آن بیفزایند تا مستغنی [بینیاز] از خریدن آهن از حاجیترخان و غیره باشند».
همه اینها در شرایطی بود که خارجیها از آموزش فنون صنعتی به ایرانیان امتناع میکردند و طبیعی است که دنبال رقیب برای خودشان نبودند ولی امیرکبیر هم مردی نبود که از پا بایستد؛ «در آن زمان پارچههای آلمانی و بلژیکی بهفراوانی وارد کشور میشد و انگلیسیها نیز از بازار پارچه ایران بهرههای زیادی میبردند. انگلیسیها حاضر به فروش کارخانه و آموزش ایرانیان و ارسال متخصص نشدند... با رد درخواست امیر از سوی انگلیسیها، او شش تن از صنعتکاران ایرانی را به روسیه فرستاد تا در رشتههای گوناگون تحصیل کرده و فن بیاموزند و دو تن را نیز به عثمانی روانه کرد تا در اسلامبول، حریربافی بیاموزند و از آنجا که در کاشان این کار رواج داشت آن دو تن از اهالی کاشان انتخاب شدند».
سبک ایرانیت و شالهای امیری!
به عنوان حُسنختام نیز بخشی از کتاب «صدرالتواریخ» نوشته «محمدحسن خان اعتمادالسلطنه» را بخوانیم که به رفتار و منش امیرکبیر در برابر اجناس خارجی و ایرانی اختصاص دارد و نشان میدهد امیرکبیر خودش تبلیغکننده کالای ایرانی بوده و نامش هم «برند» بوده در دوره قاجار: «میرزا تقیخان امیرنظام، برحسب معاهده تجارتی که با دول خارجی بسته شده بود از آوردن اجناس آنها به ایران منعی نمیکرد ولی به حرکات و عادات خود طوری مسلوک میداشت [عمل میکرد] که جنس خارجه را مردود میساخت و کسی خریدار نمیشد.
غالبا البسه خود را به پارچههایی قرار میداد که در ایران میبافتند و به این واسطه مردم به او تأسی و اقتدا کرده، سبک ایرانیت و رواج جنس مملکت خود را از دست نمیدادند... متاع مملکت خود را میخریدند که همیشه درم و دینارشان به دست خودشان دایر و سایر باشد و به خارجه نرود که خود بعد از چندی سرگردان و معطل باشند.
امیر در این فقره جد و جهد بلیغ داشت. اهل کاشان و اصفهان و خراسان در شَعربافی [بافندگی نوعی پارچه] خود بر عهد امیر خیلی ترقی کردند، ولی فرمایش داد که به جای شال کشمیری که قیمتش به کیسه دیگران عاید میشود، در کرمان شال ببافند که منسوب به امیر نمایند. اهل کرمان شالهای مُسَمات [نامیده شده] به امیری بافتند که قیمت بعضی از آن طاقهای صدوشصت تومان رسید و از شال کشمیری برتری جست و الحق نیکو از عهده آن برآمدند. هر طاقه شال امیری متداولی و معمولی به سی تومان و چهل تومان قیمت میرسید و اکنون از آن شالها هنوز در ایران باقی است...
وقتی که امیر با موکب همایونی از اصفهان به طرف تهران میآمدند در قم توقفی کردند و در آن قلیان بلور از انگلیس میآوردند و یکی پنج تومان میفروختند و نهایت آب و تاب و صفا و بها داشت و اعیان به آن قلیانها مجلس خود را با شکوه میداشتند و مباهات میکردند.
هنگام توقف به قم کوزهگران قلیان سفالی ساخته و به حضور آوردند و سرهای گلی بر آن گذاشتند. امیر فرمود که همان قلیانها را چاق کنند و در مجلس آورند و استعمال نمایند. همینقدر در آن روز گفت که این قلیانهای گِلی خوب چیزی است و استعمال آن دور از سلیقه نیست. به همین یکسخن روز دیگر در هیچ مجلس، قلیان بلور تراش انگلیسی دیده نشد».
انتهای پیام
ارسال نظر