عکس

کفن‌دزدی و کفن‌پوشی حکایت دزدانی بود که در محدوده میدان سرقبرآقا چند صباحی ترس و وحشت را در دل رهگذران در جنوب شهر تهران قدیم انداخته بودند.

به گزارش ایران‌پژواک، میدان شلوغ و آشفته میدان سرقبرآقا همین‌ که غروب خورشید را به خود می‌دید خالی از آدم و هر رهگذری می‌شد. خوف و وحشت مردم از کفن‌پوش‌های دور میدان و کوچه‌های اطرافش شب را سیاه‌تر کرده و نفس‌ها را بند آورده بود.

میدان سرقبرآقا به‌واسطه وجود بازار پررونقی که داشت محل رفت‌وآمد جماعت زیادی بود. در اطراف میدان قبرستان و غسالخانه‌ای وجود داشت که بقعه میرزا ابوالقاسم نخستین امام‌جمعه تهران در آنجا دفن شده بود. وضعیت میدان بسیار آشفته‌ و شلوغ‌ بود و همین باعث شده بود تا انواع شگردها و ترفندهای دزدی و گدایی در آن محل اتفاق بیفتد. شب‌ها عبور از این میدان برای رهگذران خطرناک بود چرا که قاطرچیان و چاپاردارها که در مجاورت این میدان سکونت داشتند مرتب مست می‌کردند. اما قصه ترس و وحشت مردم از این میدان تا مدت‌ها سر زبان‌ها بود. حکایت کفن دزدها و کفن‌پوش‌هایی که خواب را از تهرانی‌ها ربوده بودند.

مرده‌ها از زنده‌ها چه می‌خواستند؟/ کفن‌پوشان خوفناک در میدان سرقبرآقا

مرده‌های گوربه‌گور شده

ماجرای کفن‌پوشان از این‌ قرار بود که عده‌ای از اراذل‌واوباش در نیمه‌شب‌ها، پارچه سفید بلندی مثل کفن بر تن می‌کردند و به وسط میدان می‌رفتند و با پوشش کفن جلو رهگذران را می‌گرفتند و می‌گفتند: «ای زنده‌ها، سهم مرده‌ها را بدهید!» و این‌گونه باعث ایجاد رعب و وحشت می‌شدند تا جایی که ساکنان محله به حاکم تهران وزیر نظام شکایت کردند، حاکم نیز دستور داد تا چندین داروغه با تفنگ در قبرستان تا صبح کشیک دهند. اما داروغه‌ها رفیق دزد و شریک قافله شدند.

در کتاب تاریخ اجتماعی تهران قدیم این ماجرا این‌گونه نقل شده است: «در میدان سرقبرآقا جماعت کفن‌دزدها بودند که روزها در قبرستان‌ها گردش کرده قبور مرده‌های تازه را نشان می‌گذارده شب‌ها کفن‌هایشان می‌بردند. پس‌ از آن کفن‌دزدها از بس مورد طعن و لعن مردم و منبری‌ها واقع شدند، کفن‌پوشی را بجای کفن‌دزدی برگزیدند و آن نیز بدین‌صورت بود که شب‌ها پارچه سفیدی مانند کفن به سر تا پا کشیده در گورها و گودال‌های معابر و قبرستان که محل عبور و مسیر مردم محلات جنوب شهر، امثال گذر حاج غلامعلی و گذر صابون‌پزخانه و کوچه سیاه‌ها و مثل آن بود مخفی‌شده چندان‌ که راهگذری نزدیک می‌شد برخاسته بی‌حرکت در برابرش قرار می‌گرفتند و بر او آویخته جیب و بغلش خالی کرده جامه‌هایش به غارت می‌بردند تا آنجا که این کفن‌پوش و کفن‌پوشی چنان ولوله و وحشتی در دل مردم شهر افکند که از مغرب به بعد کمتر کسی بیرون از خانه و در کوچه و معبر پدیدار می‌گردید، در آن حد که حتی مأموران حفاظتی نیز از برخورد و مأموریت مقابله با آن‌ها سر باز می‌زده و شانه خالی می‌کردند، مردم هم طبق عقیده خرافی، ایشان را مرده‌های جان بسری تصور می‌کردند که دچار عذاب الهی گشته گوربه‌گور شده‌اند.»

مرده‌ها از زنده‌ها چه می‌خواستند؟/ کفن‌پوشان خوفناک در میدان سرقبرآقا

دزدان شب رو و پایان قصه کفن‌پوشی

ساماندهی این قضیه اگرچه پای داروغه‌ها و سربازها را به ماجرا کشاند اما دزدان «شب رو» که گردن‌کلفت‌تر و خطرناک‌تر از کفن‌پوش‌ها بودند وضعیت کسب‌وکار دزدی خود را درخطر دیده و خودشان به مقابله برخاسته و قضیه را پایان دادند.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =

پربازدیدها

آخرین اخبار داخلی