به گزارش ایران پژواک، اگر از مردم بپرسید چرا عمل تابوتگردانی را انجام میدهند؟ در پاسخ میگویند: «چون اجدادمان در سوگوارههای شهیدان دینی تابوتهای آنان را میساختند و در سالگرد شهادتشان با دستههای عزا میگرداندند، ما هم آداب و رفتار آنها را تقلید و تکرار میکنیم».
توجیه مردم از این گونه مراسم و آیینها، کلی و براساس شنیدهها و گفتههایی است که سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان رسیده است. اما این توجیهات ما را کمابیش به دریافت بخشی از واقعیتها کمک میکند. ساختن تابوتهای تمثیلی شهیدان و آیین حمل آنها در دستههای عزا در فرهنگ ایران پیشینه بسیار طولانی دارد.
سیاوش در تابوت
علی بلوکباشی- در کتاب «در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن» درباره تابوتگردانی آورده است: بنابر روایات تاریخی مردم ماورالنهر تا نخستین سدههای اسلامی هر ساله در مراسم یادمان سالمرگ سیاوش، پورکاووس و قهرمان اسطورهای ایران که خون پاکش به ناحق به زمین ریخت شبیه او را میساختند، در محملی میگذاشتند و بر سر زنان و سینه کوبان و نوحهگویان در شهر میگرداندند. ابوبکر محمد نرشخی که خبر این واقعه را در قرن سوم هجری قمری در تاریخ بخارا میآورد مینویسد «افراسیاب داماد خویش را که سیاوش نام داشت، بکشت. مردمانی بخارا را در کشتن سیاووش نوحههاست، چنانکه در همه ولایتها معروف است».
نوشتههای سیاحتگران خارجی درباره تابوت گردانی
گرگوار فرامکین- باستانشناس روس- در شرح دیوارنگارههای بازمانده از سدههای هفتم و هشتم میلادی در پنج کَنت کنار رود زرافشان حدود ۷۰ کیلومتری سمرقند به صحنه سوگواری سیاوش اشاره میکند. دیوارنگاره سوگ سیاوش نمونهای از نقاشیهای زیبای دیواری است و طرحی از آن در کتاب این باستانشناس آمده است. در این نقاشی پیکره نمادین سیاوش را در یک تابوت نشان میدهد که سوگواران گریان و بر سر و رو زنان در پیرامون آن گرد آمدهاند و آن را بر دوش میکشند.
شیعیان جهان به ویژه ایران در نمایشهای آیینی مذهبی و دستههای عزاداری خود در ایام سوگواریهای مذهبی صندوقها، صورتها، شبیهها و شعارهایی را به شکل تابوت، ضریح (صندوق گور)، نخل و مانند آنها میسازند و به یاد شهیدان دینی در گذرها و محلهها میگردانند. این رسم در بین شیعیان احتمالا هم زمان با تشکیل نخستین تجمعهای شیعی در مجالس سوگ شهیدان دین و راه افتادن دستههای زائر مرقد امیرمومنان حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) رواج یافته است.
گزارشهایی درباره کاربرد شعاری مخصوص در بین شیعیان از اوایل سده پنجم هجری در دست است که شیعیانِ محلهی کرخ در بغداد هنگام رفتن به زیارت مزار امیر مومنان و سیدالشهدا دستگاههای آرایه بندی و طلاکار شدهای به نام منجنیق با خود حمل میکردند.
سیاحت گران خارجی که در دوره صفوی به ایران آمدهاند نیز جسته و گریخته گزارشهایی از رسم تابوتگردانی در دستههای عزا در سفرنامههای خود نوشتهاند.
پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی در وصف مراسم عزاداری عاشورا سال ۱۰۲۷ قمری به حمل تابوتهایی در دستههای عزا اشاره میکند که دورادور آنها را با مخمل سیاه پوشانده بودند و روی هر تابوت یک عمامه سبز و یک شمشیر گذاشته و سلاحهایی از اطراف آن آویخته بودند.
از شیوه عزاداریهای مردم ایران در دوره زندیه و قاجاریه نیز گزارشهایی شده است. مثلا ویلیام فرانکلین از آیین سوگواره محرم در شیراز یاد کرده و نوشته است در روز عاشورا تابوتهای شهدا را که با خون آغشته بودند آوردند. روی این تابوتها شمشیر و عمامههای شهیدان را که با پرهای حواصیل (نام پرندهای) تزیین کردند، گذاشته بودند.
فرهنگ سنتی ایران با روایتهای اساطیری در آمیخته
در فرهنگ مردم جوامع سنتی معمولا تاریخ با افسانه درمیآمیزد و رویدادهای تاریخی به صورت نمونههای ازلی و روایتهای اسطورهای درمیآید. بینش مردم عامه عموما بینشی فرا تاریخی است و مردم با منطقی اسطورهای به تاریخ نگاه میکنند و وقایع و شخصیتها و قهرمانان تاریخی را با الگوهای ذهنی خود میسازند و ارزیابی میکنند. میرچا الیاده میگوید: «مردم میل دارند برای رویدادهای تاریخی توجیهی فراتر از تاریخ بیابند از این رو در تبدیل تاریخ به نمونههای کهن ازلی شخصیت تاریخی را به پهلوانی نمونه و رویداد تاریخی را به روایت اساطیری تبدیل میکنند».
در فرهنگ سنتی ایران نیز بسیاری از رویدادهای تاریخی-مذهبی با روایتهای اساطیری درآمیخته است و قهرمانان تاریخی شخصیت و جلوهای اساطیری گرفتهاند و به نمونههای ازلی با مثالی نزدیک شدهاند. برای مثال، به توصیفهایی میتوان اشاره کرد که نویسندگان داستانهای تاریخی، مذهبی از شخصیتها و قهرمانان دینی، خصایل و شمایل آنها دلیری و قدرتشان در مقتلها، سوگچامهها، روضههای شهادت و تعزیهنامهها مانند داستانهای حیدرنامه، خاورنامه، امیرحمزهنامه و مانند آنها آوردهاند.
صورت تمثیلی تابوت شهادت در نمایشهای آیینی، شبیهگردانی در همان حالی که اشاره به اقتدار و شکوه قدسی شهید دارد، رنگ سیاهی و تباهی مرگ را از هستی شهیدان دور میکند و افق دید را به گستره زندگی سرمدی همراه با پیروزی آنان میگشاید. همچنین شوق و شور ستیزندگی و جانبازی را در بستر احساس تشییع کنندگان دیندار معتقد برمیانگیزد و اندیشه و آرمان استقبال از شهادت را برای دستیابی به حیات ابدی در ذهنیت جمعی آنان تقویت میکند.
گوستاو لوبون تأثیر نمایشهای آیینی همراه با شبیه و تصویر را در ذهن جمعی عامه مردم و نقش و اهمیت صورتها را در شکلگیری انگارههای رفتاری و نظماندیشی جامعه با این عبارت کوتاه بیان میکند: «تودهها فقط به توسط تصاویر فکر میکنند و به کمک تصاویر نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. فقط تصاویر ایشان را میرمانند و یا وسوسه میکنند و تنها تصاویر انگیزه رفتار آنها هستند. به همین دلیل است که نمایشهای تئاتری که تصویر را در واضحترین شکل آنها ارائه میدهند در تودهها همیشه تأثیر عظیمی بر جای میگذارند».
تشییع تابوتهای تمثیلی شهید، در سالروز شهادت شهیدان، از سویی حدیث قدرت خداوند را در تبیین فلسفه ی مرگ و تجدید حیات شهیدان دین بازسازی میکند و از طرف دیگر، اسطورهی باز زایی، جاودانگی و پیروزی شهیدان را در تاریخ حیات ادامه میدهد. رسم تابوت گردانی نوعی دگرگونی ذهنی- آرمانی در جمع سپاه مردم دیندار شرکت کننده در مراسم سوگ شهیدان پدید میآورد. این دگرگونی جماعت مومن و معتقد به فلسفه شهادت در پذیرش پدیدهی مقدس و مبارک شهادت و زنده و پایدار نگاه داشتن شور و تب شهادت خواهی کمک می کند و ارزش و اعتبار مفهوم شهادت را در ذهن آنها برتری میبخشد و پیوند یگانگی و همبستگی مردم را با فرهنگ مذهبی نیاکان و شهیدان تاریخ استوار میسازد.
انتهای پیام
ارسال نظر