به گزارش ایران پژواک، لابلای وسایل زنگار خورده و لنگه به لنگه طلایی و نقرهای که روی یک پارچه پهن شدهاند، سر یک چراغ آویز قدیمی چانه میزنند. مرد اول میگوید: «من بیشتر از ۱۵۰ تومن نمیدم! اصلا بیشتر از این پول توی کیفم نیست. اگر میدی که خیرش رو ببینی، اگرم نه که برم از یکی دیگه بخرم.»
مرد دوم با یکدندگی پاسخش را میدهد: «داداش من خودم این رو خریدم ۱۶۰! خداشاهده اون ۱۰ تومن هم برای گل روت کم کردم وگرنه ۲۰۰ کمتر نمیدادم! اگر جنس شناس باشی میدونی؛ کل این پارکینگ رو بگردی مثلش پیدا نمیکنی»
در بین قیل و قال چانه زدن، مرد اول که از قیمت مورد نظرش که ناامید شده، رو برمیگرداند و با تشکری که بیشتر به زمزمهای زیر لب میماند، راهش را کج میکند.
چند قدم که دور میشود، فروشنده داد میزند: «۱۷۰ میدم، ببر.»
خریدار با لبخند برمیگردد.
تعطیلی، سرنوشت جمعه بازار ۱۸ ساله پایتخت
پارکینگ پروانه برای ۱۱۰۰ فروشنده و هزاران هزار خریدارش، تنها محل کسب و خرید نیست. به تابلویی هزار رنگ میماند که در تمام این ۱۸ سالی که سرپاست، هر غرفه و راهرواش چیزی برای کشف در خودش مخفی کرده و هر جمعه مقصد کسانی بوده که شنیدهاند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد و حتی فراتر از آن را در این بازار میفروشند.
اما بعد از ۱۸ سال، این هفته انتشار یک خبر، نه تنها ۱۱۰۰ فروشنده و غرفه داری که در این بازار کار میکنند که تمام کسانی را که حتی هرچند وقت یک بار برای تماشا هم که شده به پارکینگ پروانه سر میزدند، غصهدار کرد: «پارکینگ پروانه به دلیل مشکلات ایمنی تعطیل خواهد شد تا از رخ دادن مجدد فاجعهای مانند پلاسکو جلوگیری شود و این هفته، آخرین هفته برگزاری آن خواهد بود؛ اما فروشندگان این محل به جای دیگری منتقل خواهند شد که ایمنی لازم را داشته باشد.»
موضوع چندان بیربط به نظر نمیرسید. فضای این جمعه بازار که صرفا برای پارک خودرو طراحی شده، هر هفته تا حدی شلوغ میشود که حتی عبور کردن از بین راهروهای بین غرفهها هم کار سختی میشود. حالا با نظر گرفتن این جمعیت هفتگی و صد البته این واقعیت که در صورت وقوع حریق یا هر حادثه مشابهی هیچگونه امکاناتی در این محل تعبیه نشده است، تصویر سازی ابعاد فاجعهای که رخ خواهد داد، ابدا کار سختی نیست.
پای بنیاد مستضعفان در میان بود؟
ناامنی پارکینگ پروانه برای تعطیلی آن، با واکنشهای دوستداران این محل مواجه شد. آنها معتقد بودند که ۱۸ سال زمان کمی برای مقاوم سازی یک محل نیست و اگر واقعا مشکل ناامنی پارکینگ پروانه است و نیازی برای مقاوم و ایمن سازی این محل وجود داشته است، چرا تا به حال کسی در این باره حرفی نزده بود؟
اما کمی بعدتر زمزمههایی شنیده شد که دلیل اصلی، تملک این محل به وسیله بنیاد مستضعفان است. موضوعی که به سرعت توسط این نهاد تکذیب شد.
منوچهر خواجه دلوئی، معاون توسعه ساختمان و انرژی بنیاد مستضعفان گفته بود: در توافق اخیر شهرداری تهران با بنیاد مستضعفان، مقرر شد پارکینگ پروانه به عنوان پارکینگ ساختمان جدید پلاسکو مورد بهرهبرداری قرار گیرد و بنیاد مستضعفان نیز قرار است فقط نسبت به مقاومسازی این پارکینگ و مکانیزاسیون آن اقدام کند و هیچ برنامهای برای خرید این پارکینگ توسط بنیاد مستضعفان وجود ندارد.
وی با تأکید بر اینکه به هیچوجه قرار نیست کسب و کار جمعه بازار پارکینگ پروانه به دلیل عملیات مقاومسازی آن تعطیل شود گفت: نکته حائز اهمیت آن است که اجرای عملیات مقاومسازی و مکانیزاسیون پارکینگ پروانه در جریان بهرهبرداری فعلی آن انجام میشود و اجرای این عملیات هیچ مشکلی برای کسب و کار جاری در این پارکینگ ایجاد نمیکند.
در هفتهای که قرار بود آخرین هفته باشد، چه گذشت؟
با این همه همچنان قرار بود این هفته، هفته آخر برگزاری این بازار باشد. این هفته بازار از همان اول صبح، گرچه شلوغتر از همیشه اما مثل هربار همه چیز درست سرجای خودش بود. طبقه اول همچنان فروشندگان اجناس قدیمی و نوستالژیک میفروختند؛ از کاسه و بشقاب و ساعت قدیمی و دوربین عکاسی گرفته تا صفحات بیتلز و رولینگ استونز و فرانک سیناترا و انگار نه انگار که عمر بازار رو به افول است، مانند همیشه با حرارت مردم را به خود جلب میکردند، با یکدیگر گپ میزدند و به خریداران با قاطعیت تمام تاکید میکردند که مانند این جنس را هیچکجا پیدا نخواهند کرد. در طبقات بالا هم بازار لباس و زیورآلات و وسایل چوبی و استیکر مانند همیشه داغ بود. مردم هم آمده بودند؛ بیشتر از همیشه، برای فال و تماشا و خرید و خداحافظی با بازار محبوبشان.
«این هفته، هفته آخر نیست. صحبت کردیم و قرار شد، قراره تا آخر اسفند ماه هیمنجا بمونیم.» این را امین فروشنده شالهای نخی و کیفهای گلدار میگوید و ادامه میدهد: « چجوری میشه اینجا رو با ۱۲۰۰ نفر خانواری که ازش پول در میارن تعطیل کرد؟ بعضیا اینجا تنها منبع درآمد نیست. بیرون مغازه دارن یا کارای دیگه انجام میدن اما برای خود من تنها منبع درآمده.»
خانمی که در غرفه کناری مانتو میفروشد با شنیدن صدای امین میگوید: «ایشالا که اصلا قرار نیست بریم. کجا بریم آخه بعد اینهمه مدت؟ جابه جا کردن پارکینگ پروانه یعنی تموم شدنش! تا ما بخوایم جای دیگه دوباره جمع شیم، خریدار پیدا کنه ما رو و بفهمه منتقل شدیم، میدونید چقدر طول میکشه؟ اصلا اگر میگن که قراره منتقل بشیم، اول جا رو انتخاب کنن و تکلیف مارو مشخص کنن نه اینکه اینجا رو تعطیل کنن و بعد تصمیم بگیرن؛ پس ما خرجمون رو از کجا در بیاریم؟»
با وجود تمام این حرفها، سرنوشت پارکینگ پروانه و اهالیاش همچنان نامشخص است و مردم هم مانند فروشندگان از تعطیلی آن خوشحال نیستند و نگرانیهای مشابهی دارند. با این وجود چارهای به جز صبر کردن و امیدواری و پیگیری از مسئولین مربوطه وجود ندارد.
انتهای پیام
ارسال نظر