به گزارش ایرانپژواک، «دیکتاتورهای چرخشی :چهرهی در حال تغییر خودکامگی در قرن بیست و یک» نام کتابی است که سرگئی گوریف اقتصاددان و دنیل تریسمن،دانشمند علومسیاسی در آپریل ۲۰۲۲ منتشر کردند. کتاب به نظامهای خودکامهی مدرن و دیکتاتورهای چرخشی که استبدادشان را با دغلکاری و تبلیغات دروغآمیز بنا کرده اند؛ میپردازد. اگر چه این کتاب پیش از تهاجم روسیه به اوکراین، به دست انتشار سپرده شده بود اما گوریف و تریسمن در این کتاب هشدار میدهند که رییسجمهور پوتین بیش از هر وقت دیگری به زور متکی شده و از یک «دیکتاتور چرخشی» به «دیکتاتور ترس» تبدیل شده است.
پرفسور تریسمن دانشمند علوم سیاسی به مدوزا میگوید که سبک اقتدارگرایی پوتین، در طول سالهای ریاستش به طرز چشمگیری تغییر کرده است. در دورهی نخست ریاستجمهوری پوتین و به ویژه در دوران ریاستجمهوری مدودف، نگهداری از وجههی «مدرنیته،پیراستگی و احترام بینالمللی» اهمیت داشت. این در تضاد کامل با واقعیت سیاسی روسیه امروز است. کرمیلن امروز میخواهد همهی مخالفین بالقوه خود را بترساند و هر کسی که حتی احساسات ضد جنگ دارد را تعقیب کند.
تریسمن میگوید:« هرچند هنوز عناصری از تلاش برای فریب و اغوا ( که در طبقهی دیکتاتوری چرخشی است) وجود دارد اما معقول به نظر میرسد که روسیه را ذیل دیکتاتوری ترس طبقه بندی بکنیم. البته دیکتاتوری ترس و دیکتاتوری چرخشی متقابل یکدیگر نیستند. مادامی که پوتین نمیتواند چهرهی خود را به «دیکتاتور چرخشی» بازگرداند؛ با بکارگیری تاکتیکهایی از هر دو شخصیت یعنی هم دیکتاتور ترس هم دیکتاتور چرخشی ادامه میدهد.
پوتین میخواهد باور کند که آنها در یک دموکراسی زندگی میکنند
اگر پوتین در طبقهی «دیکتاتوری ترس» قرار میگیرد پس چرا اعلام کرد که در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ روسیه تمام استانداردهای دموکراتیک رعایت خواهد شد؟ تریسمن توضیح میدهد که اینطور،پوتین میتواند مخاطب وسیعی را که هنوز طرفدار ارزشهای دموکراتیک هستند اما در حال حاضر براندازی رژیم نظامی روسیه را نمیخواهند؛ جذب کند. اگر بخواهیم بر اساس نظرسنجیهای موجود قضاوت کنیم؛ بیشتر مردم روسیه باور دارند که رهبر کشور باید در انتخاباتی منصفانه انتخاب شود و پوتین هم میخواهد دست کم در ظاهر و به صورت رسمی با آرمانهای دموکراتیک همسو باشد. مردم دوست دارند اینطور فکر کنند که هنوز در یک کشور دموکراتیک زندگی میکنند. تریسمن استدلال میکند: «اینکه بفهمیم اتفاقهای وحشتناکی دارد رخ میدهد خیلی سخت است. به همین خاطر من فکر میکنم یک تمایل ذاتی روانشناختی برای پیروی کردن از توهماتی که خیال ما را راحت میکنند وجود دارد. رژیم سیاسی هم از این سواستفاده میکند. بنابراین در مقادیر بالایی، تا زمانی که گیرندههای مشتاق سهم خود را برای با موفقیت به گوش رسیدن پیام رژیم انجام میدهند؛ پروپاگاندای رژیم هم کار میکند.»
تغییر دیکتاتوری چرخشی به دیکتاتوری ترس
وقتی پوتین برای نخستین بار وارد دفتر ریاست جمهوری شد؛ به نظر میرسید که صادقانه میخواهد با غرب و سازکارهای دموکراتیک کار کند حتی در حالی که قدرت را حول محور خود متمرکز میکرد. تریسمن میگوید که خیلیها شهوت قدرت پوتین را دست کم گرفتند. تغییر شکل دادن به دیکتاتور ترس برای یک دیکتاتور چرخشی کار سختی نیست. این تغییر چهره زمانی شروع میشود که دیکتاتور احساس کند که مشخصههای دیکتاتور چرخشی مثل فریب و اغوا دیگر موثر نیستند. تریسمن توضیح میدهد:« من فکر میکنم با اینکه پوتین ایمانش را به تاثیرگذاری تکنیکهای فریب و اغوا از دست داد اما آنها همچنان موثر بودند.» او بجای تکیه بر مشاوران سیاسی و اقتصاددانان لیبرال، به نیروهای امنیتی رو کرد. بالاخره آنها بهتر از هر کسی میدانند چگونه بترسانند و کنترل کنند. وقتی پوتین تصمیم گرفت که یک تهاجم همه جانبه را علیه اوکراین کلید بزند؛ واقعا به این باور رسیده بود که روسیه واقعا توسط جامعهی بینالمللی به چالش کشیده شده است. به تنگ آمدگی او از نقش روسیه در جهان و البته موقعیت خودش در روسیه، دلایل کلیدی حملهی او به اوکراین بودند. پوتین هر صدای مخالفی را از اتاق فکرش بیرون انداخت. الان هر کس که دور پوتین را گرفته است نگاه سوگیرانهی او به واقعیت را هم دارد.
ملیگرایی در جامعهی روسیه
به نظر میرسد جامعهی روسیه به سرعت در حال مدرن شدن و استقبال از ارزشهای لیبرال بود اما الان به طور فزایندهای امپریالیستی و شوونیستی میشود. اینطور نیست که جامعهی روسیه ناگهانی تغییر کرد بلکه تهاجم به اوکراین، این اقدام شدیدا تهاجمی و افراطی، با اینهمه روندهای متناقضی در افکار عمومی روسیه وجود داشت، واکنش ملی گرایانه، وطنپرستانه و افراطی را برانگیخت. برای نمونه، پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴، سرخوشی باورنکردنی برای یک دورهی چهارساله در بین مردم روسیه وجود داشت که کم کم از بین رفت. نظرسنجیهای مرکز لوادا نشان میدهد که پس از الحاق کریمه،نگرشهای بسیار منفی نسبت به آمریکا شکل گرفت. تا سال ۲۰۲۱، میزان این نگرش منفی نسبت به آمریکا به آمارهای قبل از ۲۰۱۴ کاهش پیدا کرد و پس از شروع جنگ علیه اوکراین این نگرشهای منفی دوباره افزایش پیدا کرد. نمیشود به آسانی پیشبینی کرد که این «رونق ملیگرایانه» تا کی دوام خواهد آورد.
ترایسمن میگوید:« ما نمیدانیم این احساسات ملیگرایانه چقدر فراگیر خواهد شد البته در این فضای رعبآور،سازگاری بالایی وجود خواهد داشت. وفاداریهای مصنوعی و سردرگمیهای زیادی به چشم میخورند. از طرفی لزوم وفادار بودن و ایستادن در کنار مردم خود و از طرفی به صدا در آمدن آژیر خطر نسبت به عملکرد و مسیر روسیه درگیری و جنگ ذهنی مردم روسیه بیشتر خواهد کرد.
نقش اپوزیسیون روسیه
درحالی که درگیریهای داخلی در اپوزیسیون روسیه وجود داشته است، نارضایتی از رژیم پوتین فراگیرتر از مسکو و سنپترزبورگ گسترش یافته است. برای مثال تظاهرات حمایت از ناوالنی(سیاستمدار ضد پوتین) در تمام روسیه بر پا شد. ترایسمن میگوید:« اپوزیسیون روسیه در برابر یک ماشین سرکوبگر سازمان یافته،با تجربه و دارای منابع عالی قرار گرفته است. ولی در آخر کار، اپوزیسیون آمادگی سرنگونی سرویس امنیت فدرال روسیه را نخواهد داشت.»
ترایسمن میگوید:«من فکر نمیکنم کسی پیشبینی می کرد که حامیان ناوالنی و دیگر گروههای ضد پوتین به این زودیها قیام کنند و کرملین را تصرف کنند.» اما پیشرفت محسوسی در تمایل روسها به اعتراضات دیده میشود هر چند با حمله به اوکراین به حاشیه رانده شد.
تلاش پوتین برای حفظ قدرت
پوتین بیشتر به سرویسهای مخفی و ارتش وابسته شده است، هرچند تحت کنترل نگهداشتن آنها بسیار سخت خواهد بود. یک نمونهاش شورش پریگویژین است. رییسجمهور روسیه هشدارهای متعددی مبنی بر دردسرساز شدن گروه واگنر دریافت کرده بود. با شورش پریگویژین معلوم شد که پوتین قادر به دفاع از خود نیست. اکنون پوتین وظیفه دارد بفهمد چه کسانی در سرویسهای امنیتی واقعا به او وفادار هستند.
تریسمن میگوید:«بعید است که کودتا در روسیه رخ بدهد.» فرسایش تدریجی قدرت کرملین محتملتر است. شورش واگنر یک شکست بزرگ در واکنش و عدم پیشدستی بود. شاید این همه نگرانی بر روی دوش پوتین خیلی سنگین باشد هم به تمام مسائل مربوط به جنگ بپردازد و هم نگران وفاداری در سطوح مختلف امنیتی برای یک دولت امنیتی باشد و همزمان افکار عمومی را ردیابی و مدیریت کند و راهکاری برای تمام مشکلاتی که در یازده منطقه زمانی پدید میآیند؛ داشته باشد. او در ادامه میگوید:«شاید ما شاهد آغاز آن نوع فروپاشی تدریجی باشیم.»
آیندهای که در آن پوتین کنارهگیری کند یا قدرتش کاهش پیدا کند یا منتقل شود هم ممکن است. اگر او به دیگران اجازه دهد که تصمیمهای مهم بگیرند؛ چنین آیندهای ممکن میشود. اگر پوتین تصمیم بگیرد که دیگر نمیتواند موقعیتهای موجود را به طور موثر مدیریت کند، ممکن است تصمیم بگیرد که کنارهگیری گزینهی ایمنتر است اگر چه تریسمن خاطر نشان میکند که این امر بعید است.
درگیری خصمانه با غرب
تریسمن میگوید:«هنگامی که با دیکتاتوریهای جدید روبرو هستیم، بهترین راه تعامل، تعامل خصمانه است.» ایالات متحدهی آمریکا و اتحادیهی اروپا باید بهرهمندی دیکتاتورها از فساد و روابط اقتصادی کشورهای غربی را با بستن همهی کانالهای مالی و راههای نفوذ آنها در جوامع غربی را پایان بدهد. این به معنای برخورد با لابیهایی است که به نفع دیکتاتورها کار میکنند، راههای مخفی کردن پول در غرب را سختتر کنند و از نزدیک چگونگی تلاش دولتهای خارجی برای تاثیرگذاری بر سیاستداخلی را دنبال کنند.
تریسمن استدلال میکند که اگر جانشین پوتین برای جهان خارج کمتر خطرناک بود، غرب باید آمادهی سروسامان دادن به روسیه باشد و فرصتهای مدرنتر،کمتر تهاجمی و گشودهتر را برای شکوفایی و توسعهی روسیه فراهم کند.اما در حال حاضر مهمترین ماموریت غرب این است که به اوکراین در دفاع کردن از خودش کمک کند. و به محض سر رسیدن فرصت به توسعهی سیاسی و اقتصادی اوکراین کمک کند.
تریسمن در پایان گفت که دیکتاتوری ترس لزوما برای همیشه ادامه نخواهد داشت. سرکوب میتواند در کوتاه مدت بسیار موثر باشد، اما شما را با مشکلاتی مثل، چالشهای اقتصادی،مشکلات داخلی،بنبستهای سیاست داخلی مواجه میکند.
انتهای پیام
ارسال نظر