به گزارش ایرانپژواک، سرگذشت یا به عبارت دقیقتر، سرانجام مسعود میرزا ظلالسلطان، پسر ارشد ولی محروم از سلطنت ناصرالدین شاه در واپسین ایام زندگانیاش در سالهای مقارن با جنگ اول جهانی به دو دلیل حائز اهمیت است: یکی در مقام پرده آخر از یک رشته تحرکات پیدرپی سیاسی که بین سعی و تلاش برای کسب تاج و تخت پادشاهی و حفظ یا اعاده حداقلی از قدرت محلی در نوسان بود و دیگری اطلاعات جدیدی که درباره سیاستهای متفقین در قبال ایران در جنگ اول جهانی ارائه میدهد.
برای شناخت بیشتر این شخصیت تاریخی با معصومه پژوهشنیا، مترجم کتاب «ظلالسلطان در تبعید» چاپ انتشارات شیرازه به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
در کتاب «ظلالسلطان در تبعید»، ۱۷۲ سند از اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا مورد بررسی قرار گرفته، این اسناد گذشته از زندگی ظلالسلطان چه زاویه تاریکی از تاریخ ایران را روشن کرده است؟
اسناد مورد بررسی در این کتاب، رابطه پنهانی دولت بریتانیا را نهتنها با ظلالسلطان، بلکه با برخی از خانهای بختیاری نمایان میسازد، رابطهای که به دور از چشم حکومت شکل گرفته بود. در سایه ضعف حکومت مرکزی در دوره مورد مطالعه، دولت بریتانیا به صورت بیواسطه با خانهای بختیاری وارد مذاکره میشد، مذاکراتی که به انعقاد قراردادهای تجاری بین این دو میانجامید. لازم به توضیح است بختیاریها در چهار محور کلیدی نقشی بسیار مهم در جهت حفظ منافع بریتانیا در ایران بر عهده داشتند. این چهار محور همانطور که در مقدمه کتاب نیز آمده است، عبارتاند از: جلوگیری از نفوذ و پیشروی روسیه در مناطق جنوبی ایران، تأمین امنیت کشتیهای بریتانیا در رودخانه کارون، تأمین امنیت کاروانهای تجاری بریتانیا در جاده لینچ و محافظت از تأسیسات نفتی بریتانیا در جنوب. بنابراین منافع بریتانیا در هر چهار محور مذکور ایجاب مینمود که این دولت همواره نگران رابطه خود با خانهای بختیاری باشد و از هر اقدامی که خشم آنها را برانگیزد و به نوعی در همکاری با آنها اختلال ایجاد کند، اجتناب کند.
این اسناد همچنین نشان میدهند که دولت بریتانیا چگونه از یک ورشکسته سیاسی در ایران، حتی پس از برکناری و خروج وی از کشور، در جهت منافع خود بهرهبرداری کرده است. بر مبنای اسناد مورد مطالعه، بریتانیا همواره مراقب بود تا ظلالسلطان را به طور کامل از پشتیبانی خود ناامید نساخته و خود را دوست و حامی وی نشان دهد. حتی در تمام سالهایی که ظلالسلطان از صحنه سیاست ایران کنار گذاشته شده بود و خارج از کشور به سر میبرد، بریتانیا ارتباط خود را با وی حفظ کرد، به امید روزی که بتواند از وجود او به نفع خود بهرهبرداری کند.
اسناد ارائهشده در این کتاب، منابع دست اولی هستند که شناخت بهتری از وقایع تاریخ ایران در اواخر دوره قاجار در اختیار محققان و تاریخپژوهان قرار میدهند. به علاوه، اطلاعات مفیدی از تحولات اصفهان در دوره مذکور به دست میدهند که میتواند مورد استفاده علاقهمندان به مطالعات اصفهانپژوهی قرار گیرد.
هر آنچه تاکنون از زندگی ظلالسلطان در دست بوده، از منابع و اسنادی سرچشمه میگرفت که از تولد تا خروج او از ایران را دربرمیگرفت، اسناد بررسیشده در این کتاب به طور کلی چه اطلاعات مفیدی را از بعد پیروزی مشروطهخواهان و در مورد این شخصیت به خواننده ارائه میدهد؟
اسناد مورد مطالعه، خلأ موجود در مستندات تاریخی پیرامون حیات سیاسی ظلالسلطان را برطرف میسازند. منابع فارسی و لاتین که پیش از این به زندگی ظلالسلطان پرداختهاند، مستندات و یافتههای خود را تنها به زمان حضور وی در ایران محدود ساخته و از چگونگی حیات و اقدامات وی در سالهای اقامت او در اروپا صحبتی به میان نیاوردهاند، چراکه این برهه از حیات ظلالسلطان بر آنها پوشیده بوده است. این منابع، اطلاعاتی از آنچه در دوران تبعید بر ظلالسلطان گذشت، به دست نمیدهند. بنابراین با مطالعه آنها، نمیتوان دریافت که به طور مثال، به ظلالسلطان در دوران تبعید چه گذشت؟ چرا تا سال ۱۹۱۶ م/۱۳۳۴ ق به ایران بازنگشت؟ در سال ۱۹۱۶ م/۱۳۳۴ ق چه اتفاقی افتاد که بازگشت وی را محقق ساخت؟ و آیا او طی این سالها، در تدارک زمینهای مناسب برای تصاحب تاج و تخت و رسیدن به آرزوی دیرینه خود بود، یا از سیاست کناره گرفته بود؟ در حالی که اسناد آرشیوی مورد مطالعه، بهوضوح به این سوالات پاسخ میدهند و عوامل و انگیزههای پشت پردهای را که سرنوشت ظلالسلطان را اینگونه رقم زدند، آشکار میسازند. اسناد مورد مطالعه، مربوط به سالهایی از عمر ظلالسلطان هستند که در تبعید سپری کرده است و عواملی را که مانع بازگشت وی به ایران بودهاند را نمایان میکنند.
به علاوه، منابع موجود در رابطه با ظلالسلطان، عموماً یا مشاهدات خود از وقایع آن زمان را به رشته تحریر درآوردهاند و یا به گزارشهای تاریخی و خاطرات به جا مانده از آن دوران ارجاع دادهاند. بر این اساس، اهداف و انگیزههای بریتانیا در ورای حوادثی که برای ظلالسلطان رقم خورد، از دید آنها پوشیده مانده است. اما بررسی اسناد مورد مطالعه، به ما این امکان را میدهد تا از انگیزههای بریتانیا در اتخاذ سیاستهایی که در قبال ظلالسلطان داشت، آگاه شویم.
منابع موجود همچنین، ظلالسلطان را در مقام شاهزادهای صاحبنام و حاکمی قدرتمند بهویژه در ایالت اصفهان نشان میدهند، در حالی که اسناد مورد مطالعه، او را در موقعیتی به تصویر میکشند که مقام، منصب، ثروت و قدرت خود را از دست داده و حتی از کشور رانده شده است. در این شرایط، حالات روحی ظلالسلطان دگرگون شده و خواننده این اسناد، شخصیتی متفاوت از او را به نظاره مینشیند. اسنادی که شخصیتی متفاوت از ظلالسلطان را به نظاره مینشیند
نقش بریتانیا، روسیه و فرانسه چگونه تبیین شده است و میزان نفوذ این کشورها با بررسی اسناد در دوره مورد اشاره تا چه میزان و چگونه بوده است؟
البته تمرکز اصلی اسناد مورد مطالعه، بر دولت بریتانیا و ارتباط این دولت با ظلالسلطان است و در کنار آن، به تبانیهای بریتانیا با دولت روسیه در مواجهه با مسائل داخلی ایران، خاصه در ارتباط با ظلالسلطان نیز میپردازد. در این اسناد، موضوع بازگرداندن ظلالسلطان به ایران و انتصاب مجدد وی به حکومت فارس یا اصفهان بارها بین دو دولت مذکور مورد مناقشه و چارهجویی قرار میگیرد. بررسی این اسناد آشکار میسازد که ظلالسلطان چگونه طی سالهای اقامت در اروپا، بازیچه دست سیاستمداران روس و انگلیس شده بود، تا آنجا که قادر نبود بدون کسب اجازه از دول مذکور، به خواست قلبی خود که بازگشت به ایران بود، جامه عمل بپوشاند. این اسناد به طور ویژه، حاکی از موافقتها و مخالفتهای پیدرپی دولت بریتانیا با بازگشت ظلالسلطان به ایران هستند.
در مقدمه کتاب «ظلالسلطان در تبعید» میخوانیم: «در هیچیک از مذاکرات و مکاتبات، ولو برای حفظ ظاهر نامی از خدمت به میهن به میان نمیآید و فقط صحبت از پول است. در ادبار و انقراض این طایفه چه نشانههایی واضحتر از این» از نگاه شما کدام اسناد بر این نکته تکیه دارند، لطفاً به یکی دو مورد اشاره کنید.
در میان اسناد مورد مطالعه، تعداد قابلتوجهی سند با مضمون درخواست کمک مالی ظلالسلطان از دول بریتانیا و روسیه به چشم میخورد. به عنوان نمونه، در سندی به تاریخ ۷ مارس ۱۹۱۶، مقارن با ۲ جمادیالاول ۱۳۳۴ ه.ق، ظلالسلطان طی نامهای از دولت بریتانیا میخواهد مبلغی را برای تأمین هزینههای سفر خود به ایران، به او پرداخت کند. توضیح آنکه در سال ۱۳۳۴ ه.ق و در بحبوحه جنگ جهانی اول، نیروهای آلمان پول و جواهراتی را که ظلالسلطان پیش از خروج از ایران در بانک شاهنشاهی اصفهان به امانت سپرده بود، غارت کردند. ظلالسلطان پس از اطلاع از این ضایعه، نامهای خطاب به سفارت بریتانیا در فرانسه نوشته و از دولت بریتانیا تقاضا میکند که بخشی از خسارت واردشده را به عنوان پیشپرداخت به وی پرداخت کند تا او قادر باشد هزینههای سفر خود به ایران را تأمین کند. ظلالسلطان در پایان نامه، بار دیگر وفاداری و ارادت خود به بریتانیا را اعلام کرده و اطلاع میدهد که نامه مشابهی نیز به سفارت روسیه ارسال نموده است (OR/L/PS/۱۰/۲۹۳, File ۳۲۱۷/۱۹۱۲ Pt ۱, p ۱۲۲).
یا مورد دیگر، سندی است به تاریخ ۶ مِی ۱۹۱۶، مقارن با ۳ رجب ۱۳۳۴ ه.ق، که در آن، اسماعیل میرزا فرزند ظلالسلطان، از جانب پدر خود تقاضا میکند که هرچه زودتر مبلغ یک میلیون فرانک به وی پرداخت شود. شاهزاده اسماعیل میرزا در این نامه توضیح میدهد که مبلغ مذکور، شامل چهارصد هزار فرانک وامی است که برادرش اکبر میرزا در زمانی که با شورش آلمانها ناگزیر به ترک اصفهان شد، از بانک روسیه در اصفهان دریافت کرده بود، به علاوه ششصد هزار فرانک که معادل نقدی طلا، نقره و جواهراتی است که در بانک شاهنشاهی ایران شعبه اصفهان به غارت رفته بود .(IOR/L/PS/۱۰/۲۹۳, File ۳۲۷۶/۱۹۱۲ Pt ۲, p ۵۸۲)
در اینجا میتوان این پرسش را نیز اضافه کرد که دغدغه اصلی ظلالسلطان پس از تبعید از ایران چه بود و او سالهای زندگی در غربت را مصروف چه کرد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که بر مبنای اسناد مورد مطالعه، ظلالسلطان طی هشت سال دوری از کشور، به طور مکرر از دول بریتانیا و روسیه درخواست میکرد تا از وی برای بازگشت به ایران حمایت کنند، امنیت او را در این راه تضمین کنند، هزینه سفر وی به ایران را بپردازند و به وی کمک کنند تا خسارت اموال به غارت رفته خود در ایران را دریافت کند. نکته قابل توجه در اسناد یادشده این است که تقاضای ظلالسلطان هیچگاه مبنی بر انتصاب مجدد وی به عنوان حاکم فارس یا اصفهان نبوده و تمایل وی به بازگشت به ایران، تنها با هدف رسیدگی به امور مالی و بازپسگیری املاک و متعلقات خود بوده است.
به علاوه، بر من واجب است از استاد خود، مرتضی نورایی، بابت زحمات بیدریغ، حمایتها و راهنماییهای ارزشمند ایشان حین تهیه این کتاب، کمال قدردانی و تشکر را داشته باشم.
انتهای پیام
ارسال نظر